kolah sabzha


شهادت تنی چند از کلاه سبزهای تیپ 65 نوهد ارتش ایران در سوریه، اندکی پس از اعلام حضور مستشاری آنان در نبرد با تروریست ها بسیاری را شوکه کرد اما این خبر چندان هم غیر منتظره نبود. حتی شنیده شد که برخی ها از عدم آشنایی آنان به جغرافیای منطقه و مانند این ها به عنوان دلیل شهادت ایشان صحبت می کردند که کمی مضحک به نظر می رسد.دلایلی که برای قابل انتظار بودن شهادت این عزیزان وجود دارد به اختصار برشمرده می شوند، اما حق مطلب ادا نخواهد شد که دریایی از گفته ها و ناگفته در این باره وجود دارد. (ادامه مطلب را ببینید...)

قبل از هر چیز، لازم به اشاره نیست اما بگذارید تصریح کنم که وجه افتراق عظیم میان نیرو های نظامی ما و نیروهای دیگر مدعیان مبارزه با تروریسم و به ویژه آمریکایی ها، معنای واژه "تلفات" و اثر آن بر اقدامات و برنامه های بعدی است. ما آنچه که بر تکاوران ارتش و پیش از آن بر مدافعان حرم از سپاه و غیر سپاه رفته است، تلفات به معنای ضربه و آسیب دیدن نمی دانیم و هر چه بیشتر بالا رفتن آمار این شهدا، خللی بر سایر هم رزمانشان وارد نمی کند. در این معنا مدعیان، کشته شدگانشان را "تلفات" می دانند در حالی که ما، آن هایی که هنوز زنده اند را "تلفات" می دانیم! اینجا دری به نام شهادت نیمه باز است و معدودی از خواص از آن گذشته اند و بی شمار در انتظارند!

و اما در باب قابل انتظار بودن شهادت این عزیزان چند اشاره مختصر تقدیم می شود:

1) نیروهای نظامی ما مثل بسیاری از ارتش ها و سازمان های مدعی مبارزه با تروریسم، بی خاصیت و نمایشی نیستند. آن ها اگر در صحنه ای وارد شوند، همان جایی خواهند ایستاد که به حضورشان نیاز است، هر چند مخاطره آمیز باشد. همانطور که از سردار سلیمانی سراغ داریم که همواره در مقدم ترین خطوط مبارزه شخصاً حضور دارند، سایر مستشاران نظامی ما هم قرار نیست مثل مستشاران آمریکایی در 100 ها کیلومتر دورتر از خطوط مبارزه به تماشای این بنشینند که شهرها یکی پس از دیگری به دست تروریست ها سقوط می کنند و آن ها هیچ غلطی نکنند.

2) بی جهت نیست که شهدای سوریه را "مدافعان حرم" می خوانند، وقتی پشت سرش "حرم" باشد، چه جایی برای عقب نشینی مرد جنگی باقی می ماند؟ دفاع از حرم یعنی مبارزه بدون عقب نشینی، این مثل میدان جنگ های عادی نیست که بتوانی منطقه ای را به صورت تاکتیکی از دست بدهی و بعد با برنامه ریزی مناسب، آن را از دشمن باز پس ستانی... مبارزه ای تا پای جان است، پس چه جای تعجب است از جان دادن این مبارزان؟

3) ورود نیروهای ارتش به سوریه، غیر از تروریست ها برای بسیاری کسان دیگر هم خطرناک بود. همان ها که خود را به تغافل زده و سپاه و نیروهای سپاه قدس را گروهک تروریستی خطاب می کنند. آمریکایی ها، سعودی ها، ترک ها و دوستان کوچک و بزرگ دیگرشان، خیلی ضربه می بینند اگر ایران در کنار سپاه، نیروهای ارتش خود را وارد میدان کند، چرا که دیگر نمی توان ارتش رسمی یک کشور را گروه تروریستی خطاب کرد! پس غیر از تروریست ها، خیلی های دیگر هم مشتاق ایجاد آنچه "تلفات" خوانده می شود در میان اولین ارتشی های اعزامی به سوریه بودند. وقتی به چنین میدان پر مخاطره ای با دشمنان نامرئی قدم می گذاری، گویی می بینی که گرگ ها در بیابان تو را می درند...*


*پی نوشت: امام حسین (ع) در میانه مسیر مکه به کوفه، لحظه ای به خوابی کوتاه رفتند و چون برخواستند فرمودند: در رویا دبدم که در این بیابان گرگ ها مرا می درند...